معنی فارسی capsulate
B1کپسوله کردن، فرایند گذاشتن یک ماده در داخل کپسول.
To enclose something in a capsule.
- VERB
example
معنی(example):
برای کپسوله کردن دارو، دانشمندان از یک دستگاه خاص استفاده کردند.
مثال:
To capsulate the drug, scientists used a special machine.
معنی(example):
آنها نیاز داشتند که نمونهها را برای تحلیل کپسوله کنند.
مثال:
They needed to capsulate the samples for analysis.
معنی فارسی کلمه capsulate
:
کپسوله کردن، فرایند گذاشتن یک ماده در داخل کپسول.