معنی فارسی caravanned
B1کاروان کردن، عمل سفر کردن با گروهی از افراد و وسایل نقلیه به طور همزمان.
To have traveled in a group with vehicles or animals, typically for safety.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تابستان گذشته از میان کوهها کاروان کردند.
مثال:
They caravanned through the mountains last summer.
معنی(example):
گروه چند روز کاروان کردند تا به مقصدشان رسیدند.
مثال:
The group caravanned for days until they reached their destination.
معنی فارسی کلمه caravanned
:
کاروان کردن، عمل سفر کردن با گروهی از افراد و وسایل نقلیه به طور همزمان.