معنی فارسی carboned

B1

عملیات کربن‌دار کردن، روشی برای افزایش سختی مواد به وسیله افزودن کربن.

Describes a process where carbon is added to a material.

example
معنی(example):

فلز برای بهبود سختی آن کربن‌دار شد.

مثال:

The metal was carboned to improve its hardness.

معنی(example):

سبزیجات کربن‌دار می‌توانند طعم دودی داشته باشند.

مثال:

Carboned vegetables can have a smoky flavor.

معنی فارسی کلمه carboned

: معنی carboned به فارسی

عملیات کربن‌دار کردن، روشی برای افزایش سختی مواد به وسیله افزودن کربن.