معنی فارسی card table
A2میز کوچک که معمولاً برای بازیهای کارتی و اجتماعات استفاده میشود.
A small, portable table used typically for games, especially card games.
- noun
noun
معنی(noun):
A small table that can be folded away.
معنی(noun):
A table, in a casino, used to play cards.
example
معنی(example):
ما یک میز کارتی برای شب بازی تنظیم کردیم.
مثال:
We set up a card table for the game night.
معنی(example):
میز کارتی میتواند به راحتی برای ذخیرهسازی جمع شود.
مثال:
The card table can be folded for easy storage.
معنی فارسی کلمه card table
:
میز کوچک که معمولاً برای بازیهای کارتی و اجتماعات استفاده میشود.