معنی فارسی cardinalic
B2مربوط به کاردینالها یا جنبههای مهم و اصلی یک موضوع.
Relating to cardinals or important and critical aspects of a subject.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنبههای کاردینالی مراسم نفسگیر بود.
مثال:
The cardinalic aspects of the ceremony were breathtaking.
معنی(example):
آنها درباره تغییرات کاردینالی در سیاست بحث کردند.
مثال:
They discussed the cardinalic changes in the policy.
معنی فارسی کلمه cardinalic
:
مربوط به کاردینالها یا جنبههای مهم و اصلی یک موضوع.