معنی فارسی cardinally
B1به شیوهای اساسی و اصلی، با توجه به اصول بنیادین.
In an essential or fundamental manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
به طور کاردینالی، نتایج فراتر از انتظارات ما بود.
مثال:
Cardinally, the results were beyond our expectations.
معنی(example):
این تصمیم به طور کاردینالی بر آینده پروژه تأثیر میگذارد.
مثال:
This decision cardinally impacts the future of the project.
معنی فارسی کلمه cardinally
:
به شیوهای اساسی و اصلی، با توجه به اصول بنیادین.