معنی فارسی caressant

B1

محبت‌آمیز، لطیف، نوعی احساس که به محبت و نرمی اشاره دارد.

Tender or affectionate, suggesting warmth and fondness.

example
معنی(example):

نگاه محبت‌آمیز در چشمانش دل او را گرم کرد.

مثال:

The caressant look in her eyes warmed his heart.

معنی(example):

او لبخند محبت‌آمیزی به او زد که او را خاص احساس کرد.

مثال:

She gave him a caressant smile that made him feel special.

معنی فارسی کلمه caressant

: معنی caressant به فارسی

محبت‌آمیز، لطیف، نوعی احساس که به محبت و نرمی اشاره دارد.