معنی فارسی carf

B1

یک نوع نقشه یا ابزاری برای راهنمایی در سفر.

Refers to a type of map or guiding tool for travel.

example
معنی(example):

داشتن carf می‌تواند سفر را راحت‌تر کند.

مثال:

Having a carf can make traveling more convenient.

معنی(example):

carf به عنوان ابزاری قابل اعتماد برای ناوبری عمل می‌کند.

مثال:

The carf serves as a reliable tool for navigation.

معنی فارسی کلمه carf

: معنی carf به فارسی

یک نوع نقشه یا ابزاری برای راهنمایی در سفر.