معنی فارسی carination
B1کاریناسیون، فرایند یا ویژگی ایجاد تکیهگاه یا برجستگی در ساختار.
The formation of a ridge or keel, especially in biological forms.
- NOUN
example
معنی(example):
کاریناسیون یک ویژگی مهم در شناسایی گونههای خاص پرندگان است.
مثال:
Carination is an important feature in identifying certain bird species.
معنی(example):
کاریناسیون صدف، تطبیقهای تکاملی آن را نشان میدهد.
مثال:
The carination of the shell indicates its evolutionary adaptations.
معنی فارسی کلمه carination
:
کاریناسیون، فرایند یا ویژگی ایجاد تکیهگاه یا برجستگی در ساختار.