معنی فارسی carnivorousness
B1حالتی که به خوردن گوشت وابسته باشد؛ توانایی یا تمایل به شکار دیگر گونهها.
The quality or state of being carnivorous; the characteristic of consuming meat.
- NOUN
example
معنی(example):
گوشتخواری کوسه، آن را به یکی از شکارچیان برتر اقیانوس تبدیل میکند.
مثال:
The carnivorousness of the shark makes it one of the ocean's top predators.
معنی(example):
دانشمندان گوشتخواری گونههای مختلف را برای درک عادات غذایی آنها بررسی میکنند.
مثال:
Scientists study the carnivorousness of various species to understand their feeding habits.
معنی فارسی کلمه carnivorousness
:
حالتی که به خوردن گوشت وابسته باشد؛ توانایی یا تمایل به شکار دیگر گونهها.