معنی فارسی carroting

B1

هویج کردن، فرآیند کارکردن با هویج یا دیگر سبزیجات.

The process of preparing or working with carrots.

example
معنی(example):

هویج کردن سبزیجات برای خورشت خوب ضروری است.

مثال:

Carroting the vegetables is essential for a good stew.

معنی(example):

آنها باغ را برای رشد بهتر هویج کردند.

مثال:

They were carroting the garden for better growth.

معنی فارسی کلمه carroting

: معنی carroting به فارسی

هویج کردن، فرآیند کارکردن با هویج یا دیگر سبزیجات.