معنی فارسی cascable
B1کاسکبل، واژهای برای توصیف دستگاهها یا ابزاری که به راحتی قابل اتصال و نصب هستند.
A term describing devices or tools that are easily connectable and installable.
- NOUN
example
معنی(example):
دستگاه کاسکبل به راحتی به شبکه متصل میشود.
مثال:
The cascable device connects to the network easily.
معنی(example):
ما به یک راهحل کاسکبل برای مشکلات ارتباطیمان نیاز داریم.
مثال:
We need a cascable solution for our connectivity issues.
معنی فارسی کلمه cascable
:
کاسکبل، واژهای برای توصیف دستگاهها یا ابزاری که به راحتی قابل اتصال و نصب هستند.