معنی فارسی castigatory
B1تنبیهی، مربوط به اقدامات تنبیهی یا اصلاحی.
Relating to chastisement or punishment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اقدامات تنبیهی با هدف اصلاح رفتار نامناسب بود.
مثال:
The castigatory measures were intended to correct bad behavior.
معنی(example):
در برخی فرهنگها، شیوههای تنبیهی رایج است.
مثال:
In some cultures, castigatory practices are common.
معنی فارسی کلمه castigatory
:
تنبیهی، مربوط به اقدامات تنبیهی یا اصلاحی.