معنی فارسی categorist
B1دستهبندیکننده، شخصی که روی طبقهبندی و نظمدهی تمرکز دارد.
A person who classifies or organizes items into categories.
- NOUN
example
معنی(example):
دستهبندیکننده بر سیستمهای طبقهبندی در زیستشناسی متمرکز شد.
مثال:
The categorist focused on classification systems in biology.
معنی(example):
به عنوان یک دستهبندیکننده، او اغلب بر اساس ویژگیهای اقلام را طبقهبندی میکرد.
مثال:
As a categorist, she often sorted items based on their features.
معنی فارسی کلمه categorist
:
دستهبندیکننده، شخصی که روی طبقهبندی و نظمدهی تمرکز دارد.