معنی فارسی catenating
B1فرآیند به هم پیوستن چیزها به ترتیب یا زنجیرهای.
The act of linking together in a chain or series.
- VERB
example
معنی(example):
به هم پیوستن عناصر یک توالی جدید ایجاد میکند.
مثال:
Catenating the elements creates a new sequence.
معنی(example):
آنها در حال به هم پیوستن دادههای مختلف برای تجزیه و تحلیل هستند.
مثال:
They are catenating different datasets for analysis.
معنی فارسی کلمه catenating
:
فرآیند به هم پیوستن چیزها به ترتیب یا زنجیرهای.