معنی فارسی caucussed

B2

انجام مشاوره یا بحث برای رسیدن به توافق یا تصمیم‌گیری سیاسی.

To meet and discuss strategies or decisions, especially in a political context.

example
معنی(example):

گروه قبل از جلسه اصلی به مشورت پرداخت.

مثال:

The group caucussed before the main meeting.

معنی(example):

آنها برای تصمیم‌گیری درباره استراتژی خود مشورت کردند.

مثال:

They caucussed to decide on their strategy.

معنی فارسی کلمه caucussed

: معنی caucussed به فارسی

انجام مشاوره یا بحث برای رسیدن به توافق یا تصمیم‌گیری سیاسی.