معنی فارسی cenobitic
B2وابسته به سبک زندگی سناوبی، زندگی در جمع با توجه به قوانین مشترک.
Of or relating to a cenobium; living in a community.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زندگی سناوبی به تعهد به مسئولیتهای جمعی نیاز دارد.
مثال:
Cenobitic life requires commitment to communal responsibilities.
معنی(example):
بسیاری از فرقههای سناوبی یک رژیم سخت از دعا و کار را دنبال میکنند.
مثال:
Many cenobitic orders follow a strict regime of prayer and work.
معنی فارسی کلمه cenobitic
:
وابسته به سبک زندگی سناوبی، زندگی در جمع با توجه به قوانین مشترک.