معنی فارسی centripetence

C1

ویژگی یا قابلیت که برای حفظ حرکت دایره‌ای مورد نیاز است.

The quality or condition necessary for maintaining circular motion.

example
معنی(example):

مرکزگرایی برای حفظ حرکت دایره‌ای ضروری است.

مثال:

Centripetence is necessary for maintaining circular motion.

معنی(example):

مرکزگرایی جسم اطمینان می‌دهد که در مسیر خود باقی می‌ماند.

مثال:

The centripetence of the object ensures it stays on its path.

معنی فارسی کلمه centripetence

: معنی centripetence به فارسی

ویژگی یا قابلیت که برای حفظ حرکت دایره‌ای مورد نیاز است.