معنی فارسی centripetally
B2بهصورت مربوط به نیروهای مرکزگرا یا حرکت مرکزگرا.
In a manner directed towards the center, often relating to circular motion.
- ADVERB
example
معنی(example):
اتومبیل بهصورت مرکزگرا برای عبور از خم تند چرخید.
مثال:
The car turned centripetally to navigate the sharp curve.
معنی(example):
اجسام زمانی که در مسیرهای دایرهای هستند بهصورت مرکزگرا حرکت میکنند.
مثال:
Objects move centripetally when they are in circular paths.
معنی فارسی کلمه centripetally
:
بهصورت مربوط به نیروهای مرکزگرا یا حرکت مرکزگرا.