معنی فارسی chafted

B1

شکست خورده، آسیب دیده یا محروم شده از چیزی به روشی غیرمنصفانه.

To be treated unfairly or to be deprived of something.

example
معنی(example):

او پس از اینکه برای ارتقاء کنار گذاشته شد، احساس شکست کرد.

مثال:

He felt shafted after being passed over for the promotion.

معنی(example):

آنها فکر کردند که از رفتار ناعادلانه آسیب دیده‌اند.

مثال:

They thought they were shafted by the unfair treatment.

معنی فارسی کلمه chafted

: معنی chafted به فارسی

شکست خورده، آسیب دیده یا محروم شده از چیزی به روشی غیرمنصفانه.