معنی فارسی chagrinned

B2

ناراحتی و شرمندگی ناشی از یک اشتباه یا ناکامی.

A feeling of distress or embarrassment at having failed or been humiliated.

adjective
معنی(adjective):

Having a feeling of chagrin

example
معنی(example):

او بعد از اینکه اشتباهش را متوجه شد، احساس شرمندگی کرد.

مثال:

She felt chagrinned after realizing her mistake.

معنی(example):

او وقتی عکس خجالت‌آور را آنلاین دید، احساس شرمندگی کرد.

مثال:

He was chagrinned when he saw the embarrassing photo online.

معنی فارسی کلمه chagrinned

: معنی chagrinned به فارسی

ناراحتی و شرمندگی ناشی از یک اشتباه یا ناکامی.