معنی فارسی chamoising
B1عمل استفاده از چمی برای برق انداختن یا خشک کردن یک سطح.
The act of using a chamois to polish or dry a surface.
- VERB
example
معنی(example):
چمی کردن ماشین بهطور منظم آن را به نظر نو نگه میدارد.
مثال:
Chamoising the car regularly will keep it looking new.
معنی(example):
او بعد از سواریها از چمی کردن موتورش لذت میبرد.
مثال:
He enjoys chamoising his motorcycle after rides.
معنی فارسی کلمه chamoising
:
عمل استفاده از چمی برای برق انداختن یا خشک کردن یک سطح.