معنی فارسی charge-capped

B2

به حالتی اشاره دارد که هزینه‌ها با یک محدودیت معین تعیین شده است.

Having a limit placed on the amount that can be charged.

example
معنی(example):

هزینه‌های او برای جلوگیری از هزینه‌های زیاد محدود شده است.

مثال:

Her spending is charge-capped to avoid overspending.

معنی(example):

خدمات با محدودیت هزینه کنترل مالی بیشتری را ارائه می‌دهند.

مثال:

Charge-capped services offer more financial control.

معنی فارسی کلمه charge-capped

: معنی charge-capped به فارسی

به حالتی اشاره دارد که هزینه‌ها با یک محدودیت معین تعیین شده است.