معنی فارسی charge-capping

B2

عمل ایجاد محدودیت در هزینه‌ها و مدیریت هزینه‌های مالی.

The process of setting limits on charges to control expenditure.

example
معنی(example):

استراتژی‌های محدودیت هزینه برای بودجه‌بندی ضروری هستند.

مثال:

Charge-capping strategies are essential for budgeting.

معنی(example):

این کسب‌وکار بر محدودیت هزینه تمرکز کرده است تا سود را افزایش دهد.

مثال:

The business focused on charge-capping to improve profits.

معنی فارسی کلمه charge-capping

: معنی charge-capping به فارسی

عمل ایجاد محدودیت در هزینه‌ها و مدیریت هزینه‌های مالی.