معنی فارسی chargedness
B1میزان بار یا انرژی ذخیره شده در یک اشیاء یا محیط خاص.
The state or condition of being charged.
- OTHER
example
معنی(example):
میزان بار دار بودن باتری برای عملکرد دستگاه حیاتی بود.
مثال:
The chargedness of the battery was crucial for the device to work.
معنی(example):
آنها میزان بار دار بودن جو را قبل از طوفان اندازهگیری کردند.
مثال:
They measured the chargedness of the atmosphere before the storm.
معنی فارسی کلمه chargedness
:
میزان بار یا انرژی ذخیره شده در یک اشیاء یا محیط خاص.