معنی فارسی charmedly

B1

با جادو و فریبندگی، به شیوه‌ای دوست‌داشتنی یا جالب.

In a charming or enchanting manner.

example
معنی(example):

او با شگفتی به او نگاه کرد در حالی که صحبت می‌کرد.

مثال:

She looked at him charmedly as he spoke.

معنی(example):

او با اشتیاق دعوت به مهمانی را پذیرفت.

مثال:

He charmedly accepted the invitation to the party.

معنی فارسی کلمه charmedly

: معنی charmedly به فارسی

با جادو و فریبندگی، به شیوه‌ای دوست‌داشتنی یا جالب.