معنی فارسی chastely
B1به معنای با وقار و بدون افراط و انحراف.
In a manner that is modest or morally good; pure and virtuous.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت چست، از هر موضوع نامناسب دوری کرد.
مثال:
She spoke chastely, avoiding any inappropriate topics.
معنی(example):
او به صورت چست زندگی میکرد و بر اهدافش تمرکز داشت.
مثال:
He lived chastely, focusing on his goals.
معنی فارسی کلمه chastely
:
به معنای با وقار و بدون افراط و انحراف.