معنی فارسی chattered,

B1

چت کردن، صحبت کردن به صورت سریع و گاه بی‌وقفه به ویژه در جمع دوستانه.

To talk rapidly and continuously in a friendly manner.

example
معنی(example):

بچه‌ها در طول پیک نیک با هیجان chatter کردند.

مثال:

The children chattered excitedly during the picnic.

معنی(example):

آنها دربارهٔ برنامه‌های تعطیلاتشان chatter کردند.

مثال:

They chattered about their holiday plans.

معنی فارسی کلمه chattered,

: معنی chattered, به فارسی

چت کردن، صحبت کردن به صورت سریع و گاه بی‌وقفه به ویژه در جمع دوستانه.