معنی فارسی checkpointing
B1فرایند ایجاد نقاط مرجع برای ارزیابی یا بازیابی وضعیت.
The process of creating reference points for evaluating or recovering states.
- NOUN
example
معنی(example):
چکپوینتینگ برای بازیابی دادهها ضروری است.
مثال:
Checkpointing is essential for data recovery.
معنی(example):
سیستم از چکپوینتینگ برای ذخیره پیشرفت به طور منظم استفاده میکند.
مثال:
The system uses checkpointing to save progress regularly.
معنی فارسی کلمه checkpointing
:
فرایند ایجاد نقاط مرجع برای ارزیابی یا بازیابی وضعیت.