معنی فارسی checkpost

B2

ایست بازرسی، محلی برای بررسی وسایل نقلیه و محموله‌ها معمولاً در مناطق مرزی یا حساس.

A location for inspecting vehicles, often set up for security purposes.

noun
معنی(noun):

A checkpoint for the official inspection of goods being transported.

example
معنی(example):

ارتش یک ایست بازرسی در مرز برپا کرد.

مثال:

The army set up a checkpost at the border.

معنی(example):

یک ایست بازرسی وجود دارد که در آن تمام کالاها بازرسی می‌شوند.

مثال:

There is a checkpost where all goods are inspected.

معنی فارسی کلمه checkpost

: معنی checkpost به فارسی

ایست بازرسی، محلی برای بررسی وسایل نقلیه و محموله‌ها معمولاً در مناطق مرزی یا حساس.