معنی فارسی cheesecurd

B1

قطعات کوچک پنیر که معمولاً پس از فرآیند درست‌کردن پنیر به‌دست می‌آیند.

Small pieces of cheese that are often a byproduct of cheese-making.

example
معنی(example):

او برای طعم بیشتر، پنیرک‌های تازه به سالادش اضافه کرد.

مثال:

She added cheesecurds to her salad for extra flavor.

معنی(example):

پنیرک‌های تازه تنقلات محبوبی در میانه غربی‌اند.

مثال:

Cheesecurds are a popular snack in the Midwest.

معنی فارسی کلمه cheesecurd

: معنی cheesecurd به فارسی

قطعات کوچک پنیر که معمولاً پس از فرآیند درست‌کردن پنیر به‌دست می‌آیند.