معنی فارسی cheesemongering

B1

فرایند یا عمل فروش و ارائه پنیر به مشتریان.

The trade or business of selling cheese.

example
معنی(example):

فروش پنیر نیاز به دانش در مورد انواع مختلف پنیر دارد.

مثال:

Cheesemongering requires knowledge of different cheeses.

معنی(example):

مهارت‌های او در فروش پنیر مشتریان را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

His cheesemongering skills impressed the customers.

معنی فارسی کلمه cheesemongering

: معنی cheesemongering به فارسی

فرایند یا عمل فروش و ارائه پنیر به مشتریان.