معنی فارسی cheesemongerly

B1

به شیوه یا سبک یک فروشنده پنیر عمل کردن یا صحبت کردن.

In a manner characteristic of a cheesemonger.

example
معنی(example):

او اغلب نکات مربوط به فروش پنیر را با دوستانش به اشتراک می‌گذارد.

مثال:

He often shares cheesemongerly tips with his friends.

معنی(example):

مشاوره‌های مربوط به فروش پنیر او به من کمک کرد پنیر مناسب را انتخاب کنم.

مثال:

Her cheesemongerly advice helped me choose the right cheese.

معنی فارسی کلمه cheesemongerly

: معنی cheesemongerly به فارسی

به شیوه یا سبک یک فروشنده پنیر عمل کردن یا صحبت کردن.