معنی فارسی chevronwise
B1به شیوهای مرتبط با الگوی شبرنگ.
In a direction or manner indicative of chevrons.
- ADVERB
example
معنی(example):
او کتابها را به صورت شبرنگوار روی قفسه نظم داد.
مثال:
He organized the books chevronwise on the shelf.
معنی(example):
الگو به صورت شبرنگوار برای زیبایی بیشتر چیده شده بود.
مثال:
The pattern was arranged chevronwise for better aesthetics.
معنی فارسی کلمه chevronwise
:
به شیوهای مرتبط با الگوی شبرنگ.