معنی فارسی chief fire officer
B2رئیس آتشنشانی، بالاترین مقام در سازمان آتشنشانی که مسئول عملیاتها و مدیریت بحرانها است.
The senior officer in charge of a fire department.
- NOUN
example
معنی(example):
رئیس آتشنشانی پاسخگویی به آتشسوزی را هماهنگ کرد.
مثال:
The chief fire officer coordinated the response to the blaze.
معنی(example):
هر ایستگاه به رئیس آتشنشانی گزارش میدهد.
مثال:
Each station reports to the chief fire officer.
معنی فارسی کلمه chief fire officer
:
رئیس آتشنشانی، بالاترین مقام در سازمان آتشنشانی که مسئول عملیاتها و مدیریت بحرانها است.