معنی فارسی chieftaincy
B2 /ˈtʃiːftənsi/ریاست قبیله به معنای مقام یا منصب فردی است که مسئولیت رهبری و هدایت یک گروه یا قبیله را بر عهده دارد.
The position or office of a chieftain; leadership within a tribe.
- noun
noun
معنی(noun):
The position or period of rule of a chief.
معنی(noun):
The area or population ruled by a chief.
example
معنی(example):
ریاست قبیله نقش مهمی در قبیله دارد.
مثال:
The chieftaincy is an important role in the tribe.
معنی(example):
در برخی فرهنگها، ریاست قبیله به ارث میرسد.
مثال:
In some cultures, the chieftaincy is inherited.
معنی فارسی کلمه chieftaincy
:
ریاست قبیله به معنای مقام یا منصب فردی است که مسئولیت رهبری و هدایت یک گروه یا قبیله را بر عهده دارد.