معنی فارسی chieftainries

B1

مجموعه‌ای از مقامات یا عنوان‌های رهبری قبیله.

Different offices or ranks of chieftains in various tribes.

example
معنی(example):

چندین مقام رهبری قبیله در سرتاسر منطقه وجود داشت.

مثال:

Various chieftainries existed throughout the region.

معنی(example):

کتاب‌های تاریخ تغییرات در رهبری قبیله را در طول زمان مستند می‌کنند.

مثال:

The history books document the changes in chieftainries over time.

معنی فارسی کلمه chieftainries

: معنی chieftainries به فارسی

مجموعه‌ای از مقامات یا عنوان‌های رهبری قبیله.