معنی فارسی chien

A1

سگ، حیوانی پستاندار و وفادار که معمولاً به عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شود.

A domesticated carnivorous mammal that typically has a long snout and barking sound.

example
معنی(example):

سگ در پارک با شادی زوزه می‌کشید.

مثال:

The dog barked happily in the park.

معنی(example):

دوست من یک سگ بامزه دارد که عاشق بازی است.

مثال:

My friend has a cute chien that loves to play.

معنی فارسی کلمه chien

: معنی chien به فارسی

سگ، حیوانی پستاندار و وفادار که معمولاً به عنوان حیوان خانگی نگهداری می‌شود.