معنی فارسی childridden

B1

مملو از کودکان، غالباً به وضعیتی اشاره دارد که فرزندان در آن حضور دارند.

Overrun or filled with children.

example
معنی(example):

پارک پر از کودکان با خنده و شادی بود.

مثال:

The childridden park was filled with laughter and joy.

معنی(example):

خانه‌اش پر از کودک بود، با اسباب‌بازی در همه جا.

مثال:

Her house was childridden, with toys everywhere.

معنی فارسی کلمه childridden

: معنی childridden به فارسی

مملو از کودکان، غالباً به وضعیتی اشاره دارد که فرزندان در آن حضور دارند.