معنی فارسی chillness

B2

حالت خنکی یا سردی که می‌تواند حس آسودگی یا آرامش را ایجاد کند.

The quality of being cool, especially in temperature.

example
معنی(example):

بعد از یک روز طولانی، از خنکی شب لذت می‌برم.

مثال:

After a long day, I enjoy the chillness of the evening.

معنی(example):

خنکی در هوا من را به یاد زمستان انداخت.

مثال:

The chillness in the air reminded me of winter.

معنی فارسی کلمه chillness

: معنی chillness به فارسی

حالت خنکی یا سردی که می‌تواند حس آسودگی یا آرامش را ایجاد کند.