معنی فارسی chillish

B1

چیزی که حالت غیررسمی یا راحتی به موضوع می‌دهد و در محیط‌های غیررسمی بیشتر استفاده می‌شود.

Having a relaxed or informal quality.

example
معنی(example):

لباس او برای رویداد رسمی کمی غیررسمی بود.

مثال:

Her outfit was a bit chillish for the formal event.

معنی(example):

او موسیقی غیررسمی را هنگام کار ترجیح می‌دهد.

مثال:

He prefers chillish music while working.

معنی فارسی کلمه chillish

: معنی chillish به فارسی

چیزی که حالت غیررسمی یا راحتی به موضوع می‌دهد و در محیط‌های غیررسمی بیشتر استفاده می‌شود.