معنی فارسی chillis
A2فلفلهای تندی که معمولاً در غذاها به عنوان ادویه استفاده میشوند و میتوانند طعم گرمی به غذا ببخشند.
Spicy fruits of plants from the Capsicum genus, used as a vegetable or spice.
- NOUN
example
معنی(example):
من چند فلفل تازہ برای دستور پخت خریدم.
مثال:
I bought some fresh chillis for the recipe.
معنی(example):
او نتوانست گرمای فلفلها را تحمل کند.
مثال:
He couldn't handle the heat of the chillis.
معنی فارسی کلمه chillis
:
فلفلهای تندی که معمولاً در غذاها به عنوان ادویه استفاده میشوند و میتوانند طعم گرمی به غذا ببخشند.