معنی فارسی chimbly
B1چیمبلی به معنای حرکتی غیر یکنواخت و ناپایدار است.
In a manner that is awkward or unsteady.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طور غیر یکنواخت در زمین ناهموار چیمبلی راه رفتند.
مثال:
They walked chimbly across the uneven terrain.
معنی(example):
شیرینی به طور غیر یکنواخت حرکت کرد در حالی که سعی میکرد دنبال بقیه برود.
مثال:
The puppy moved chimbly as it tried to keep up.
معنی فارسی کلمه chimbly
:
چیمبلی به معنای حرکتی غیر یکنواخت و ناپایدار است.