معنی فارسی chippiest
B1ترین حالت شادابی و پرانرژی بودن، بالاترین درجه شاداب بودن.
Superlative form of chipper; most cheerful or lively.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
از بین تمام بچهها، او امروز شادابترین بود.
مثال:
Of all the kids, she was the chippiest today.
معنی(example):
شادابترین لحظات او همیشه ما را میخنداند.
مثال:
His chippiest moments always make us laugh.
معنی فارسی کلمه chippiest
:
ترین حالت شادابی و پرانرژی بودن، بالاترین درجه شاداب بودن.