معنی فارسی chirking
B1جیکجیک کردن، صدای بلندی که برخی جانوران، به ویژه پرندگان، ایجاد میکنند.
The act of making a short, sharp sound, typically associated with birds.
- VERB
example
معنی(example):
کودکان با شادی در حیاط پشتی در حال جیکجیک کردن بودند.
مثال:
The children were chirking happily in the backyard.
معنی(example):
میتوانستم صداهای جیکجیک پرندگان را در سپیدهدم بشنوم.
مثال:
I could hear the birds chirking at dawn.
معنی فارسی کلمه chirking
:
جیکجیک کردن، صدای بلندی که برخی جانوران، به ویژه پرندگان، ایجاد میکنند.