معنی فارسی chirrupy
B1ویژگی که به صداهای جیرجیرکننده و خوشایند اشاره دارد.
Describing a sound that is chirruping and cheerful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صدای او جیرجیرکننده و روشن بود.
مثال:
Her voice was chirrupy and bright.
معنی(example):
صبح با صداهای طبیعی جیرجیرکننده به نظر میرسید.
مثال:
The morning felt chirrupy with the sounds of nature.
معنی فارسی کلمه chirrupy
:
ویژگی که به صداهای جیرجیرکننده و خوشایند اشاره دارد.