معنی فارسی chivareed

B1

عمل انجام شیواری، جشن و جشنی با صداهای بلند.

To participate in a chivaree; to celebrate noisily, especially after a wedding.

example
معنی(example):

آنها تازه‌عروسان را تا دیروقت شیواری کردند.

مثال:

They chivareed the newlyweds late into the night.

معنی(example):

در مهمانی، دوستان تصمیم گرفتند پس از ازدواجش برای او شیواری کنند.

مثال:

At the party, the friends decided to chivaree their friend after his wedding.

معنی فارسی کلمه chivareed

: معنی chivareed به فارسی

عمل انجام شیواری، جشن و جشنی با صداهای بلند.