معنی فارسی chivareeing
B1عمل شیواری کردن، جشن و شلوغی به ویژه در مواقع خاص.
The act of participating in a chivaree; being involved in a noisy celebration.
- VERB
example
معنی(example):
گروه به شادی دور زوج شیواری میکردند.
مثال:
The group was chivareeing joyfully around the couple.
معنی(example):
در حین شیواری کردن، آنها موسیقی نواختند و رقصیدند.
مثال:
While chivareeing, they played music and danced.
معنی فارسی کلمه chivareeing
:
عمل شیواری کردن، جشن و شلوغی به ویژه در مواقع خاص.