معنی فارسی chowtime

A2

زمانی که غذا آماده می‌شود و افراد برای خوردن جمع می‌شوند.

The time designated for eating, often informal.

example
معنی(example):

زمان غذا است، همه در اتاق ناهارخوری جمع شدند.

مثال:

It's chowtime, everyone gathered in the dining room.

معنی(example):

ما تصمیم گرفتیم که زمان غذا را امروز زودتر داشته باشیم.

مثال:

We decided to have chowtime earlier today.

معنی فارسی کلمه chowtime

: معنی chowtime به فارسی

زمانی که غذا آماده می‌شود و افراد برای خوردن جمع می‌شوند.