معنی فارسی chromoplasmic

B2

مربوط به کروموپلاسم، شامل ویژگی‌ها و عملکردهای خاص در سلول‌ها که در پیگمان سازی و انرژی سلولی نقش دارند.

Relating to chromoplasm; often refers to characteristics or functions associated with colored cytoplasm in cells.

example
معنی(example):

ساختار کروموپلاسمی سلول به عملکرد کلی آن کمک می‌کند.

مثال:

The chromoplasmic structure of the cell contributes to its overall function.

معنی(example):

ویژگی‌های کروموپلاسمی برای بقاء برخی از موجودات ضروری است.

مثال:

Chromoplasmic features are essential for the survival of certain organisms.

معنی فارسی کلمه chromoplasmic

: معنی chromoplasmic به فارسی

مربوط به کروموپلاسم، شامل ویژگی‌ها و عملکردهای خاص در سلول‌ها که در پیگمان سازی و انرژی سلولی نقش دارند.